ابرهای سفید؛ روایتی محیط زیستی از زندگی مهرگل و جنگل بابا منتشر شد
به گزارش وبلاگ تکنولوپ، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)، مهرگل، یک دختر روستایی است. دغدغه اش بودن با جنگل بابا، تحمل غرغرهای مامان، خوب درس خواندن و حرص خوردن از دست کارهای بابا و پسرخاله اش علیرضا است؛ اما دنیای آرام مهرگل را آب و آتش تهدید می نماید!
آب و آتش را هم خود آدم ها به جان خودشان انداخته اند. از یک طرف سیل آمده و روستا را با خودش برده و از طرف دیگر، آتش سوزی، جنگل و جنگل بابا را به زحمت زیادی انداخته است.
حالا اوست و راه سختی که پیش رو دارد. سر جایش بماند و غصه بخورد یا از جا بلند گردد و فشار سختی ها را تحمل کند؟
ابرهای سفید، کوششی است برای نشان دادن اهمیت طبیعت در زندگی ما. دریچه ای تازه به دنیایی که به ظاهر برایمان تکراری است؛ اما هنوز چیزهای زیادی برای کشف کردن دارد. این کتاب داستانی واقع گرایانه دارد و در فضایی بکر و روستایی اتفاق می افتد. ابرهای سفید داستان جنگل هایی است که بر اثر بی توجهی و زیاده خواهی بزرگ ترها آغاز به سوختن می نمایند؛ ولی این بار قرار نیست فقط جنگل ها نابود شوند، بلکه قرار است این آتش زندگی مردم آبادی را هم نابود کند.
قهرمانش دختر نوجوانی است که مانند بقیه نوجوانان دوست دارد دیده گردد؛ ولی برای این دیده شدن کوشش بیرونی و ظاهری ندارد. او در دنیای ذهنی و زیبای خودش زندگی و سعی می نماید برای تمام دردهای پیرامونش دلیلی منطقی به سبک خودش بیافریند.
در بخشی از متن کتاب می خوانیم:
جنگل بابا آخرین نهال را آب داد و دبه خالی و سفید را گذاشت توی خورجین زغالی. دستی به یال خاکستری زغالی کشید. موهای یالش را مرتب و گوش هایش را هم نوازش کرد. او زغالی را خیلی دوست داشت. من هم زغالی را دوست داشتم. الاغ مهربانی بود. شاید اگر زغالی نبود، جنگل بابا نمی توانست هفته ای چهار روز با چندین دبه آب راه بیفتد توی جنگل و کوه و کُتَل و نهال هایش را آبیاری کند.
جنگل بابا، بابوی مادری من بود و من عاشقش بودم. مردی مهربان با چشم های سبز درخشان، قدِ بلند، موها و ریش های سفید و دندان هایی تمیز.
ابرهای سفید را مونا جوان نوشته و انتشارات کتابستان معرفت در 220 صفحه و به بهای 122 هزار تومان برای گروه سنی نوجوان منتشر نموده است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران