بهترین روش انتخاب کدام است؟

به گزارش وبلاگ تکنولوپ، کارشناسان می گویند می توان تصمیم گیرندگان را به دو نوع اصلی تقسیم کرد. علم به اینکه در کدام دسته جای می گیرید به شما یاری می نماید تا انتخاب های بهتری داشته باشید.

بهترین روش انتخاب کدام است؟

من اخیراً به یک آپارتمان در نیویورک نقل مکان نموده ایم. در میان همه گیری جهانی تصمیم خیلی راحتی نبود. جابه جایی هرگز ساده نیست. انتخاب محله و تصمیم گیری بر اساس بودجه ای که در اختیار دارید بسیار پراسترس است. اما در زمان همه گیری جابه جایی کار سخت تری هم شده است. پرسش های زیادی مطرح می گردد: کدام شرکت های باربری در دوران همه گیری بهتر عمل می نمایند؟ اگر فاصله گذاری اجتماعی طولانی تر گردد آیا خانه ام به اندازه کافی عظیم خواهد بود؟ آیا اصلا ارزش دارد در چنین زمانی جابه جا شوم؟

به گزارش وبلاگ تکنولوپ، بعد نوبت به تصمیم های سرگرم نماینده تر می رسد. چه نوع مبلمانی تهیه کنم؟ آیا ارزش دارد برای گذران همه گیری یک مخلوط کن پیشرفته بخرم تا در خانه خمیرمایه درست کنم یا برای انجام این کار خیلی دیر شده است؟

این تصمیم ها زندگی چند سال آینده من را شکل می دهند پس لازم است که درست تصمیم گیری کنم. بااین حال همه می دانیم که تصمیم گیری می تواند فلج نماینده باشد. ما برای دریافت تصمیم درست به راحتی دچار استرس می شویم و در بعضی موارد به کل بی خیال تصمیم گیری می شویم و همه چیز را کنار می گذاریم.

فهم روش های متفاوتی که افراد به وسیله آن تصمیم گیری می نمایند به شناسایی چشم انداز های مختلف یاری نموده است. مردم اغلب به یکی از دو گروه راضی شوندگان و بیشینه خواه ها تعلق دارند. بیشینه خواه افرادی هستند که می خواهند مطمئن شوند از انتخاب خود بیشترین بهره را خواهند برد و راضی شوندگان آن هایی هستند که با رویکرد این [انتخاب]به اندازه کافی خوب است تصمیم گیری می نمایند.

بیشینه خواه ها: عالی ترین را انتخاب کن

اگر شما در دسته بیشینه خواه ها باشید، احتمالاً آنقدر گزینه هایتان را ارزیابی می کنید تا بهترین گزینه را انتخاب کنید. البته این کار می تواند به نتایج عالی ختم گردد. درواقع یک بیشینه خواه زمانی تصمیم می گیرد که آگاهی اش کامل است. تصمیم های آن ها روی کاغذ ممکن است منطقی ترین و کارآمد ترین تصمیم ها به نظر برسد، هرچه باشد آن ها زمان زیادی را صرف می نمایند تا تمام امکان ها و نتایج احتمالی را آنالیز نمایند.

اما نقص هایی هم وجود دارد. استفان پرستون، استاد روان شناسی در دانشگاه میشیگان، می گوید: این ها افرادی هستند که معمولاً در تصمیم گیری مشکل دارند، زیرا سعی دارند که درست ترین تصمیم ممکن را بگیرند.

آن ها می خواهند نتیجه را به حداکثر برسانند، بنابراین زمان زیادی را صرف پردازش اطلاعات می نمایند. برای مثال، فکر کنید که می خواهید یک تلویزیون بخرید. اگر در گروه بیشینه خواه باشید، زمان زیادی را صرف می کنید تا 5 مدل تلویزیون را ارزیابی کنید، زیرا شما می خواهید بالاترین منفعت را از تصمیم خود ببرید. آیا شما تلویزیونی را می خرید که عظیمترین صفحه نمایش را دارد یا ارزان ترین را می خرید تا پول پس انداز کنید؟

سبک و سنگین کردن اطلاعات در ذهن تان که با هدف انتخاب صحیح ترین گزینه صورت می گیرد، نهایتاً شما را در تصمیم گیری زمین گیر می نماید و باعث می گردد که احساس کنید به قدر کافی اطلاعات ندارید تا بهترین تصمیم را بگیرد و شاید هرگز تصمیم گیری نکنید.

حتی وقتی بیشینه خواه ها بالآ خره تصمیم گیری می نمایند، ذهن شان به آن ها احساس پشیمانی از تصمیم گیری می دهد. سالی میتلیس، استاد رهبری و رفتار سازمانی در دانشکده بازرگانی دانشگاه آکسفورد، می گوید: فرایند پردازش کامل اطلاعات و انتخاب یک گزینه بعد از جستجو در میان گزینه های مختلف، نه تن ها بسیار وقت گیر است بلکه با احساس پشیمانیِ بعد از تصمیم و افکار جعلی مرتبط است.

فرد از خودش می پرسد اگر گزینه دیگر را انتخاب نموده بودم بهتر نبود؟

این یعنی وقتی بالاخره آن تلویزیون را می خرید و درحالیکه جلویش نشسته اید و دارید برنامه تماشا می کنید، نشخوار ذهن شروع می گردد: من این روز ها خیلی وقتم را در خانه می گذرانم. نباید یک تلویزیون با صفحه عظیمتر و گران تر می خریدم؟ در حقیقت بسیاری از مطالعات نشان می دهند که بیشینه خواه ها بیشتر محتمل است که دچار افسردگی و کمال طلبی افراطی شوند و بیشتر مستعد احساس پشیمانی و خودسرزنشی هستند.

راضی شوندگان: به قدر کافی خوب است

در انتهای این طیف، راضی شوندگان را داریم: افرادی که ترجیح می دهند خیلی سریع تصمیم گیری نمایند. آن ها به جای اتخاذ بهترین گزینه، گزینه قابل قبول را برمی گزینند. راضی شوندگان از آنچه کفایت می نماید، احساس رضایت دارند. روان شناس آمریکایی، هربرت سیمون، نخستین بار در دهه 1950 این گروه را معرفی و نامی برای آن ها ابداع کرد.

پرستون می گوید: در قطب مخالف بیشینه خواه، راضی شونده قرار می گیرد. او فردی است که تشخیص می دهد همواره محدودیت ها و قید هایی وجود دارد و شما اولاً نمی توانید همه این محدودیت ها را حل نماید و ثانیاً نمی توانید آن ها را در کوتاه ترین زمان حل کنید. بنابراین به قدر کافی خوب است ویژگیِ تصمیم گیری راضی شوندگان است.

راضی شوندگان برخلاف بیشینه خواه ها احتیاجی به گزینه ها و اطلاعات زیاد ندارند. آن ها همچنین کمتر از بیشینه خواه ها به منابع بیرونی متکی هستند که یعنی کمتر محتمل است که نظرات کاربران آنلاین را بخوانند و تا می توانند برای تصمیم گیری اطلاعات جمع آوری نمایند. آن ها سریع تر تصمیم گیری می نمایند، گزینه های کمتری را سبک وسنگین می نمایند و با غریزه خود پیش می فرایند.

الن پیترز، مدیر مرکز تحقیقات علوم ارتباطات در دانشگاه اورگون، می گوید: برای مثال من در رستوران هرگز فهرست غذا را کامل نمی خوانم. من به اطراف نگاه می کنم تا ببینم که دیگران چه چیزی سفارش داده اند. من گوش می دهم تا ببینم میز های نزدیکم چه چیز هایی را سفارش می دهند. بعد از میان آن غذا ها و پیش غذا ها یکی را انتخاب می کنم. من راضی هستم و همواره هم شام مطلوبی می خورم.

اشکال کار اینجاست که ممکن است راضی شوندگان در تصمیم گیری سریع عمل نمایند، اما لزوماً بهترین گزینه ای که عالی ترین فایده را برایشان داشته باشد، اتخاذ نمی نمایند. برای مثال، مطالعه ای که در سال 2006 انجام شد نشان داد که دانشجویان فارغ التحصیل دانشگاه با گرایش زیاد به سمت بیشینه خواهی شغل هایی را پیدا نموده بودند که حقوق اولیه اش 20 درصد بالاتر از حقوق شغل هایی بود که راضی شوندگان پیدا نموده بودند. (البته بیشینه خواه ها همچنان از تصمیم خود راضی نبودند).

کدام بهتر است؟

بری شوآتز، استاد بازنشسته روان شناسی در کالج اسوارتون در پنسیلوانیا می گوید: یک قانون کلی هست که می گوید بیشینه خواه ها بهترین تصمیم را می گیرند، اما بدترین احساس را دارند. برای مثال، بیشینه خواه ها شغل های بهتری انتخاب می نمایند، اما کمتر از سایرین راضی هستند.

پس سوال مهمتری که باید مطرح کنید آن است که آیا نتیجه ذهنی نتیجه گیری برایتان مهم است یا نتیجه عینی؟ نکته دیگری که باید به آن توجه کنید آن است که درست مانند برون گرایی و درون گرایی، اکثریت مردم بین این دو نوع قرار می گیرند. این خوب است، زیرا بهترین شیوه تصمیم گیری با ترکیب گرایش های بیشینه خواه و راضی شونده به دست می آید.

پرستون می گوید: در نظریه، بهترین ترکیب آن است که اغلب به شیوه راضی شونده ها تصمیم گیری کنید و زمانیکه خطرپذیری بسیار بالاست، به روش بیشینه خواه ها گزینه ها را پردازش کنید. به بیان دیگر در زمان های حیاتی همه ابعاد مسئله و تمام راه هایی که ممکن است تصمیم روی زندگی شما اثر داشته باشد را آنالیز کنید. اما بعد از آنکه به دقت تصمیم گرفتید، باید دوباره مثل یک راضی شونده فکر کنید، زیرا درغیر اینصورت هنوز از تصمیم خود، هر چند که خوب باشد، ناخشنود خواهید بود.

پترز با این ایده موافق است. او می گوید: در هنگام تصمیم گیری هایی مهم مثل خرید خانه یا انتخاب شغل بهتر است که مانند یک بیشینه خواه فکر کنید. برای تصمیم هایی که مهم نیستند مثل اینکه صبحانه چه بخورم و کافی شاپ کجا بروم، بهتر است که مانند یک راضی شونده سریع تصمیم گیری کنید.

شوآرتز می گوید: فکر می کنم توصیه عمومی می تواند این باشد که از تصمیم های تکانشی پرهیز کنید و این احساس که احتیاج دارید تمام ابعاد یک گزینه را آنالیز کنید را هم از خودتان دور کنید.

ارسطو درباره میانگین طلایی نوشته است. در خصوص تصمیم گیری میانگین طلایی مقدار مناسب فکر کردن است. افرادی که تکانشی تصمیم می گیرند باید این مقدار را کم نمایند و افرادی که خیلی مته به خشخاش می گذارند نیز باید این وسواس را کم نمایند. البته که در حرف ساده است.

اما روش هایی وجود دارد: اگر حس می کنید که خیلی بیشینه خواه هستید، کوشش کنید تا بعضی از گزینه ها را حذف کنید. اگر زیاد ازحد راضی شونده هستید، زمان بیشتری برای تصمیم گیری صرف کنید و فواید و ضرر های همه نتایج ممکن را آنالیز کنید.

برای خود من خرید خانه یک تصمیم با خطرپذیری بالا بود و برای انتخاب همسایگی وقت زیادی را صرف کردم، اما خرید مخلوط کن و تلویزیون تصمیم هایی هستند که می توانم ساده تر آن ها را بگیرم.

نویسنده: Bryan Lufkin

منبع: فرادید

به "بهترین روش انتخاب کدام است؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "بهترین روش انتخاب کدام است؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید